رادین در شبهای قدر
سلام گل من بالاخره شبهای قدر هم تموم شد. شب ١٩ خاله مهسا اومد پیشمون و هر کاری کردیم تا اول تو خوابت ببره بعد ما مراسم انجام بدیم.تو همکاری نکردی یعنی یکساعتی خوابیدی اما بیدار شدی. همه چراغها را خاموش کرده بودیم و خودمون را هم به خواب زده بودیم تا تو بخوابی اما.......... تا ساعت ٣ بیدار بودی تا بالاخره رو سجاده من خوابت برد. شب ٢١ دیگه خاله مهسا نیومد پیشمون گفت رادین نمیذاره مراسم انجام بدیم.تو باز هم سر ناسازگاری بلند کردی و تا ١ بیدار بودی و ما زیر نور شمع نماز و دعا خوندیم. شب ٢٣ -تلافی تموم دو شب گذشته را در آوردی و ساعت ١٠ شب خوابیدی اما...... ساعت ٧ صبح ...